المستدرک على الصحيحين() :
سالى آهنگ حج كردم و در كوچه اى از كوچه هاى كوفه،منــزل گُزيدم.
شب تاريكى بيـرون آمدم كه ناگاه شنيدم كه كسى در دلِ شب،فرياد میزند و میگويد:
بار الهـا! به عـزّت و جلالت سوگند،اگــر نافرمانى تــو كردم،قصدم مخالفت با تـــو نبـود.
هنگامى كه نافرمانی ات كردم،به آن جاهل نبودم؛بلكه خطايى پيش آمد و بدبختی ام،بر انجام دادن آن،كمک كرد و پرده پوشىِ تـو ،مـرا غِـرّه ساخت.
نافرمانىام از تو،از سرِ جهل بود،و مخالفتم با تو،از روىِ نادانى.
اينک كيست كه مرا از عذاب تو بِرَهانَد،و اگر تو رشته اى را كه ميان من و توست،قطع كنى،به رشته چه كسى چنگ در زنم؟! دريغا جوانى! دريغا جوانى!
چون آن شخص،سخنش را به پايان برد،من شروع به خواندن اين آيه از كتاب خدا كردم:
(خود و كسانِ خود را از آتشى كه سوخت آن،مردمان و سنگ هايند،نگه داريد،و بر آن [آتش]،فرشتگانى خشن و سختگير،گماشته شده اند) تا آخر آيه.
ناگاه صداى زمين خوردن سختى را شنيدم و ديگر،چيزى نشنيدم و رفتم.
فردا صبح،به همان مكان،باز گشتم.
ديدم كه جنازهاى افتاده است و پيـرزنى هم آن جاست.
از او در باره آن جنازه پرسيدم.
پيـرزن كه مرا نمی شناخت،گفت:ديشب،از اين جا مــردى - كه خـدا خود،جزاى او را بدهد-گذشت و فرزندم،در حال نمازخواندن بود.
آن مـرد،آيه اى از كتـاب خــدا را خواند و پسرم با شنيدن آن، زَهره اش آب شد و نقش بر زمين شد و مُـرد.
========================
شناختنامه قرآن بر پايه قـرآن و حديث ج 2ص427
محمد محمدی ری شهری
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: برچسبها:
نماز شب ,
آيه اى از كتـاب خـدا ,
فرشتگان خشن ,
,
:: بازدید از این مطلب : 631
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0